گردو خاک اینجا رو دوستان تجربه ندارن. انواع حساسیت ها!
تا جایی که از نفس کشیدن هم میترسیم.:124:
بازم خدارو شکر که اونجا باریده.:x
نمایش نسخه قابل چاپ
گردو خاک اینجا رو دوستان تجربه ندارن. انواع حساسیت ها!
تا جایی که از نفس کشیدن هم میترسیم.:124:
بازم خدارو شکر که اونجا باریده.:x
یکی از آخرین عکسهامون با هم ، بعد از عکس آسمون شروع به غرش و رعد و برق ، ناله و بارش کرد و ما رو مجبور کرد که بلند شیم
با کلی دردسر از رودخونه اومدیم بیرون ، جریان آب باعث چرخش درجای لاستیکها میشد و اجازه نمیداد ماشین بالا بیاد ، با توفیق کلی هول دادیم و خیس آب شدیم ، احسان چند کیلومتر بعد کنار ماشین خودش پیاده شد ، نیم ساعت بعد ( یا بیشتر ، نمیدونم اصلا ) دیگه توفیق پیشمون نبود
به همین راحتی در کلام اما ...
چیپش و پفکها رو چند روز قبل برای کوچولوهاش گرفته بود که مونده بودن و آورد بخوریم ، بارون امان نداد
روزی که رفتم ماشینش رو از پارکیگ بگیرم ، دیدن این چیپس و پفکها کف ماشین آتیشم زد
سمت راست من ، سمت چپ "توفیق"
http://emruzi.com/up/uploads/138090931744471.jpg
:( آدم با یکی خاطره داشته باشه و بعد هم از این اتفاقا بیفته واقعا سخته . همیشه جلوی چشم میاد . مخصوصا اگه تو آخرین لحظات باشه . خدا بیامرزدش
روحش قرین رحمت ایزدی...
فقط میتونم براتون صبر از خدابخوام :t(:
واقعا درک این شرایط برامون سخته، مطمئنن تو که پدر هستی بهتر درک میکنی.
تکرار کردن این سانحه تو ذهن تا زمانی خوبه که واقعیت رو قبول کردی، دیگه بعدش باید به دنبال بازسازی باشی و سعی نکنی روز سانحه رو بیاد بیاری. فقط از خاطرات خوبی که با هم داشتین بگو و بدون که اونم در شرایط خوبی به سر میبره و تنها منتظر هست.
ممنونم بچه ها
این عکس رو گذاشتم که برای شادی روحش به خوبی ازش یاد کنم البته همه خوبی ها در کلام که جمع بشه ذره ای از خوبی هاش رو نمیتونه توصیف کنه
همیشه به شوخی بهش میگفتم حاج آقا مسئلتون ، از ته دل میخندید - روحت شاد حاج توفیق
یکی دو ماه قبل ، همه اعضای بدنش رو هدیه کرده بود
اما پرسنل بیمارستان اینجا اینقدر بیسواد و .... بودن که برای این هم نتونستند کاری انجام بدن چه برسه برای نجاتش
روحشون شاد باشه ایشالا :(