امشب یه ماجرایی پیش اومد و یه سوتی خیلی خیلی خفن دادم ! یادم افتاد به یه خاطره ای توی دوران طفولیتم ...
بابای ما یه همکار و رفیق و همسایه خونه ووو ... صمیمی داشت به اسم مرتضی.
این اقا مرتضی بنده خدا قدش کوتاه بود و همه صداش میکردن مرتضاچی! ما هم که همیشه از دهن این و اون میشنیدیم به این بنده خدا میگن مرتضاچی دیگه روی عالم بچگی خودمون همینجوری خطابش میکردیم...
خلاصه گذشت و گذشت تا یه روز این اقامرتضی میخواستن بیان با خانواده خونمون و از ظهرش مامان و بابا حسابی تأکید میکردن که مبادا بهش بگی مرتضاچی هااااا ، بگو حاج مرتضی!!! عمو مرتضی و ازین قلم اسم ها ...
خلاصه منم که حسابی برام سوال شده بود چرا ؟؟؟ (البته روی بچگی خودم فکر میکردم واقعأ اسمش مرتضاچی هست! بچه بودیم دیگه ... ) با این جواب روبرو شدم که خب چون قدش کوتاهه "چی" رو به اسمش مردم اضافه کردن و زشته که بهش این حرفو بزنی و ازین جور حرفا ... امااااااا ! حالا سوال توی ذهن من 2 تا شده بود! اصأ چرا باید قدش انقدر کوتاه باشه که بهش بگن مرتضاچی ؟؟؟
خلاصه شب شد و اقا مرتضی و خانوادشون تشریف اوردن و منم خیلی شیک و مجلسی دقیقأ رفتم از خودش پرسیدم چرا تو انقدر قدت کوتاهه که مردم بهت میگن مرتضاچی ؟؟؟
اره دیگه ... اینجوری بود که من اصأ توی روش نگفتم مرتضاچی !!!!!
الیته جواب اون بنده خدا هم بعد از کلی سرخ و زرد شدن جالب بود! گفت حقمو این زنم خورده! ببین هرچی قدم کوتاهه قد زنم بلنده
خلاصه امشبم یه همچین سوتیی دادم بنده! البته از گفتن ماجرای به روز شده معذورم! برید یه 15سال دیگه بیاید شاید ماجرای امروزو براتون تعریف کردم