راست میگه . ما آدمای ساده نمیتونیم حریف این اجتماع پر از گرگ بشیم . یه چند تا دوست خوب توی هر فرومی گیر آوردیم و با همونا خوشیم . زمونه بدی شده . نمیشه بدون استرس زندگی کرد
پسندیده : Hamzeh
کپی کلیه مطالب (تخصصی ؛ عمومی ) از کلیه انجمنها فارسی زبان به هر شکل ممنوع بوده و بدون تذکر با کاربر خاطی برخورد خواهد شد.
***دوستان از گزینه ارتقا پست در گوگل فقط برای پست های مفید و مقالات استفاده کنید...برای تشکر کردن دکمه تشکر کافیــــست***
خب این یک حقیقته دیگه...خدا سربازهارو خیلی دوس داره....اگه هوای مارو نداشت که تاحالا هیچی ازمون نمونده بود تو این خدمت....
پسندیده : Hamzeh
کپی کلیه مطالب (تخصصی ؛ عمومی ) از کلیه انجمنها فارسی زبان به هر شکل ممنوع بوده و بدون تذکر با کاربر خاطی برخورد خواهد شد.
***دوستان از گزینه ارتقا پست در گوگل فقط برای پست های مفید و مقالات استفاده کنید...برای تشکر کردن دکمه تشکر کافیــــست***
فک کنم از افعال معکوس استفاده شده :13:
پسندیده : Hamzeh
درانجمن های تخصصی امروزی ادعا نداریم که اولین ، بهترین و یا پر بازدیدترینیم اما مطمئن باشید که خاص هستیم و متفاوت
کلأ خیلی چاکریم امروزی
مسیح داداش یه امضا بزار دیگه...
تير آرش در کمانم...نام ايران بر زبانم...
قله ها در زير پايم...کهکشانها آشيانم...
سرکشم چون کوه آتش ،آتشم... آتشفشانم...
چون سياوش پاک پاکم...همچو رستم پهلوانم...
کاوه ام آزاده مردم...تار و پود کاويانم...
من زماد و از هخايم...از ارشک ساسانيانم...
مازيارم...بابکم...من رهبر آزادگانم...
جشن يلدا جشن نوروز...هم سده هم مهرگانم...
نور خورشيد نور چشمم...آسمانها زير پايم...
زاده پاک اهورا...از نژاد آريايم...
*****
کپی رایت تمامی مطالب و قالب در اختــیـار سایت امــروزی است.
استفاده از مطالب این سایت با درج لینک مطلب و نام نویسنده یا متـرجم ، بلامانع است.
همچنین کپی کلیه مطالب (تخصصی ؛ عمومی ) از کلیه انجمنها فارسی زبان به هر شکل ممنوع بوده و بدون تذکر با کاربر خاطی برخورد خواهد شد.
ای بابا درد دل بسی.....
3 کاربر پسندیده اند: aligator,Hamzeh,علی بختیاری
نفس های آخر :
اينک خسته تر از پروانه ، سالهاست گرد روياهاي سرخ باغچه خويش پر مي زنم و هنوز غربت تلخ هميشه را مزه مزه مي کنم .
من خسته ام و حاجتي به تائيد هيچ پروانه اي نيست ، کافي است دکمه پيراهن پريروزم را باز کني تا پاره پاره هاي عريان عصر هزار پروانه را به سوگ بنشيني.خسته ام و به انتظار فردایی که شاید هرگز نباشد و نیاید نشسته ام .
غمگین و تنها ...
از غم نفس هایی که به شماره افتاده است و چهرهء مادری که خسته است ... و کودک اش را می بیند که هر چند دیگر کوچک نیست اما ناتوان تر از دیروز های دور در گوشه ای افتاده است و نفس های آخر را می کشد.
و آیا به راستی تو با خود می اندیشی کسی پیدا می شود که مرهم دردهای من باشد؟
که خدا را بداند و درد را بشناسد؟
که رفتنی ست و خواهان ماندن است؟
اهدای عضو اهدای زندگی
-------------------------------------
<< بند ویژه ارسال پست : کپی کلیه مطالب (تخصصی ؛ عمومی ) از کلیه انجمنها فارسی زبان به هر شکل ممنوع بوده و بدون تذکر با کاربر خاطی برخورد