قربان علم وعرفانت!!!
داداش از من عارف اینو داشته باش،این ره که میروی به ترکستان است...
این متن رو از یه دوستی قرار میدم،از دوستان بسیار گل بنده به اسم اقا محسن،که ایشالا به زودی به انجمن دعوت خواهد شد وبا ایشون بیشتر اشنا میشید...
البته قرار دادن یک قسمت از متن اونم متنی که برای یه موضوع خاص نوشته شده زیاد جالب نیست،ولی خوندنش هم برای دوستان خالی از لطف نیست:
گفتگو در مورد کبوتره منم چند کلمه ای بحرفم.
من حدودا 10 سال پیش کبوتر نگهداری میکردم. اونم به صورت زیاد بقول حیون بازها تیپی .
خدایش حرف علی آقا رو قبول دارم. منکه بد جوری به کبوترام حساس و 24 بالا پشت بوم بودم.
خوبیه پشت بوم ما این بود که ما دوطبقه بودیم. همسایه هامون سه طبقه بودن.
پشت بوم. ما تو گودالی بود که دور تادور دیواری بلند بود .هیچ جا قابل دیدن نبود .
اما نمیدونم کبوتر چه چیزی داره که یه مدت نگه داری کنیم. همش در حال راه رفتن چشممون به آسمونه .
که آیا کبوتر خودمونه داره پرواز میکنه . بقول حیون بازها حیون غریبه . بریم پر بدیم زیرش بگیریم. انقد لذت داره بعداز
ساعتها الافی در زیره تا بش داغ آفتاب یه غریب بگیری .
...
اما قبول دارم. دید گاه مردم به کبوتر داشتن خیلی بد بوده و هست . اصتلاحا میگن.(کفتر باز) یا ( حیون باز )
بعداز این ماجراها که دیدیم پشت بودم جای کبوتر نگهداشتن نیستو در هفته جوجه هامون را باخت میدادیم.
همه رو جمع کردم. و زدم تو خط کبوترهای گرون قیمت .
اما اینبار دیگه پشت بودم نگهداری نکردم..
آوردم زیر زمین که خیلی بزرگ بود طوری که کبوترا قادر به پرواز بودن.
خدارو شکر کسی از داشتن کبوتر در منزل پدری با خبر نبود فقط مشتریانی که میآمدن کبوترهارا خریداری میکردن
از اشخاص سرشناش محله بودن.
. راستی اینم بگم.
از بس کبوترا رو تو آسمون دنبال میکردم چشمام خون انداخته بود چهر ام زیره آفتاب سیاه شده بود.
از صد متری تابلو بودم. که عذر میخوام. کبوتر بازی میکنم.