پرنده های علی بختیاری

[aligator]

خب ببین علی جان یه بحث دیگه هم هست
شما هرچی دلت میخواد ماهی بازی کن کسی بهت هیچی نمیگه ولی با کمال احترام برای کبوتر بازای محترم کبوتر بازی باعث بد نامی توی اجتماع میشه!

[Rezaei]

گفته های دوستان در باره اعتیاد کبوتر رو کاملا جدی بگیر علی

من خودم کبوتر نداشتم اما به واسطه کبوتر دار بودن دایی و اینکه همیشه رفیق پایه هم بودیم (با توجه به اختلاف سنی 20 ساله)
در نگهداری کمکش میکردم ، لونه سازی ، جفت اندازی ووووو

اما واقعا اعتیاد اوره وقتی میبینی یه نر خوشکل گلی میشینه لب پشت بوم چندتا غر دو رو بر ماده میزنه و با تمعنینه بلند میشه و دوتا ملق میزنه و میشینه وسط حیاط ، اینو هیچوقت نمیتونی از اعتیادش خلاص بشی
ببین با اینکه کبوتر نداشتم خودم و فقط ور دست دایی بودم بعد از 15 سال صحنه هاش هنوز جلوی چشمم هست

[علی بختیاری]

اره بابامم یه روز بهم گفت.

خب فعلا که از این دوتا به عنوان دستگاه جوجه کشی بلدرچین استفاده میکنم.

نمیدونم ولی حس میکنم نمیخوام اینارو رد کنم.نگهشون میدارم.حالا فکرامو بکنم ببینم چی میشه. ولی اگه بشه حداقل دوتا تخم دم چتری گیر بیارم بذارم زیر اینا که یه جفت دم چتری هم داشته باشم دیگه قول میدم که کفتر بازی نکنم.قـــــــول میدم.

[Rezaei]

اره بابامم یه روز بهم گفت.

خب فعلا که از این دوتا به عنوان دستگاه جوجه کشی بلدرچین استفاده میکنم.

نمیدونم ولی حس میکنم نمیخوام اینارو رد کنم.نگهشون میدارم.حالا فکرامو بکنم ببینم چی میشه. ولی اگه بشه حداقل دوتا تخم دم چتری گیر بیارم بذارم زیر اینا که یه جفت دم چتری هم داشته باشم دیگه قول میدم که کفتر بازی نکنم.قـــــــول میدم.

همین که نمیتونی دل بکنی ، تمومه دیگه

چند وقت دیگه شال مینداز و گرو میکشی ، ازمن نخواه که این اصطلاحات رو برات توضیح بدم که واقعا همچین جفایی در حقت نمیکنم

[علی بختیاری]

خودم میرم یاد میگیرم.میشناسیم که؟؟؟ میرم مغز یکی دیگرو خالی میکنم.

نه جدی اصلا از پروندن. اینجور کارا خوشم نمیاد.اگه بخوامم فک نکنم بابا بذاره.آقا چهره ما تو محل یه چیز دیگست برم رو پشت بو سوت بزنم؟؟؟ بیخال بابا.

[aligator]

به هر حال اینشالا که موفق باشی.ما هر چه شرح سخن بود با تو گفتیم.....
ولی خداییش فکرشو بکنید علی بختیاری کبوتراشو از دور میبینه وبراشون سوت میزنهبعد میخواد هدایتشون کنه براشون دست میزنهبعد میبینه به حرفش گوش نمیدن براشون سوت ودست با هم میزنه:-t
علی سناریو نویسیم چطوره؟

[علی بختیاری]

سلام به همه

این هفته رفتم جفت کبوترارو بردم پیش یه بنده خدایی که یه نگاهی بندازه بهشون یا اگه ماده خوب داشته باشه این مادم پیشش باشه و یه ماده بهم بده.ولی یه چیزایی شد که دیگه کم مونده بود اشک تو چشام جمع بشه واقعا ( یه عملیاتی زدن روی ماده ).یه جوری شدم که یه لحظه دلم میخواست هرچی کبوتره بذارم کنار.کلی اعصابم بهم ریخت. رفتم بازار و ماده رو عوض کردم با یه ماده دیگه.اینو ضمانتی داد بهم .کله و نوکش خیلی ظریفو کوچیکه برعکس نره و بدنش کشیده تره.پراش کثیف بود عکس نگرفتم ازش یکم تر تمیزتر بشه عکسشو میذارم.

و بالاخرههههه....

جیگر من

خانواده اسمشو گذاشتن یکتا چون یه دونست حیوونی ( بدون مشورت با بابای بچه ). اینقد شیطون شده بود که نگو.از درو دیوار بالا میرفت.صبح ها یه جیک جیکی راه مینداخت بیا و ببین.پرای سر بالاش هم یکم درومده بود و اون کرک های روی کمرش ریخته بود.

اینم یکتای بابا :