من معمولا ارتمیاهارو بعد از 3 روز برداشت میکردم و تعداد هچ هم خیلی خوب بود.
یه روشی هم هست.چون ارتمیا نور دوسته و به طرف نور میاد شما میتونی با فلاش گوشی یا چراغ قوه یه نور بندازی یه گوشه ظرفشون و بعد جمع شدن و حرکتشون رو در نزدیکی نور میتونی ببینی.یه حرکات ضربانی ریزی دارن.
موفق باشی
کپی کلیه مطالب (تخصصی ؛ عمومی ) از کلیه انجمنها فارسی زبان به هر شکل ممنوع بوده و بدون تذکر با کاربر خاطی برخورد خواهد شد.
***دوستان از گزینه ارتقا پست در گوگل فقط برای پست های مفید و مقالات استفاده کنید...برای تشکر کردن دکمه تشکر کافیــــست***
سلام
من یه مقدار آرتمیا دارم یه یه کم کهنه شده و درصد هچش پایینه.
بهترین روشی که هچ شده ها رو از سیست ها جدا کنم چیه ؟
پسندیده : سکوت
سلام دوست من بهترین روش وبهترین موقع شبه وتوی تاریکی
فشار هوارو قطع میکنید که اب ساکن بشه بعد یه نور کم مثل نور گوشی ی گوشش میذارید بعد از یک رب که تموم هچ نشده ها ته نشین شد وتموم زنده ها ب سمت نور جمعه شدن با شلنگ بکشیدشون بیرون البته بعضی ها میگن باامپول ولی من اینجوری کار کردم
9 کاربر پسندیده اند: ™@я€z,eminem6,kalantar.yahya,Rezaei,Saywan,sharifi,somijooon,سکوت,علی بختیاری
درانجمن های تخصصی امروزی ادعا نداریم که اولین ، بهترین و یا پر بازدیدترینیم اما مطمئن باشید که خاص هستیم و متفاوت
سلام داداش مسیحنوشته اصلی توسط masih
سیست های هچ نشده من روی آب میمونن.
راستی اگه بچه ماهی هام از اون هچ نشده ها بخورن مشکلی براشون پیش میاد ؟
پسندیده : سکوت
سلام دوستان
من هم بلاخره تصمیم گرفتم لاروها رو با آرتمیا تغذیه کنم
و امروز بااین مشکل سیوان جان مواجه شدم :
هچ شده ها با پوسته ها و هچ نشده قاطی میشه هر کاری هم
می کنم جدانمیشه کرد با نور لاروا رو یه جا
جمع می کنم اما باز پوسته میاد داخل ظرف.
برای ریختن توتانک با آبش بریزیم یا از پارچه رد کنیم؟
ممنون
نفس های آخر :
اينک خسته تر از پروانه ، سالهاست گرد روياهاي سرخ باغچه خويش پر مي زنم و هنوز غربت تلخ هميشه را مزه مزه مي کنم .
من خسته ام و حاجتي به تائيد هيچ پروانه اي نيست ، کافي است دکمه پيراهن پريروزم را باز کني تا پاره پاره هاي عريان عصر هزار پروانه را به سوگ بنشيني.خسته ام و به انتظار فردایی که شاید هرگز نباشد و نیاید نشسته ام .
غمگین و تنها ...
از غم نفس هایی که به شماره افتاده است و چهرهء مادری که خسته است ... و کودک اش را می بیند که هر چند دیگر کوچک نیست اما ناتوان تر از دیروز های دور در گوشه ای افتاده است و نفس های آخر را می کشد.
و آیا به راستی تو با خود می اندیشی کسی پیدا می شود که مرهم دردهای من باشد؟
که خدا را بداند و درد را بشناسد؟
که رفتنی ست و خواهان ماندن است؟
اهدای عضو اهدای زندگی
-------------------------------------
<< بند ویژه ارسال پست : کپی کلیه مطالب (تخصصی ؛ عمومی ) از کلیه انجمنها فارسی زبان به هر شکل ممنوع بوده و بدون تذکر با کاربر خاطی برخورد
از اخر به اول
اصلا آرتمیا رو با آب نریز ، حتما با یک پارچه صافی کن و پارچه رو داخل تانک تکون بده که آرتمیا وارد آب بشه
قبل از اینکه نور رو امتحان کنی ، هوا رو خاموش کن و ظرف رو راکد بگذار پوست و هچ نشده ها مقداریشون روی آب شناور میشه و با باز کردن شلنگ ( که احتمالا توی در بطری کارگذاشتی ) آرتمیاها رو به ظرف دیگه ای منتقل کن و قسمت آخر رو اجازه نده وارد بشه
بعد از ساکن شدن در یک محیط کم نور چراغ قوه موبایل یا نور صفحه رو بتابون به یک قسمت از ظرف و با مشکل آرتمیاهایی رو که جمع شدند خارج کن
4 کاربر پسندیده اند: ™@я€z,somijooon,سکوت,علی بختیاری
به عمل کار برآید ، نه سخن
کپی رایت تمامی مطالب و قالب در اختــیـار سایت امــروزی است.
استفاده از مطالب این سایت با درج لینک مطلب و نام نویسنده یا متـرجم ، بلامانع است.
کــپـــــی غــیـــر مجـــــــاز = اخــــــــــراج دائمی
سئوال تخصصی در پیام خصوصی = جواب نگرفتن و برخورد طبق قوانین
<< بند ویژه ارسال پست : کپی کلیه مطالب (تخصصی ؛ عمومی ) از کلیه انجمنها فارسی زبان به هر شکل ممنوع بوده و بدون تذکر با کاربر خاطی برخورد خواهد شد. >>
ممنون حامد جان
حقیقت تو آکواریم کوچیک درست کردم اما الان براشون بطری درست کردم و
از این به بعد تو اون می خواهم درست کنم.
البته آکواریم بایک شیشه زاویه دار مخصوص آرتمیاست.
ببخشید این قضیه رو که قرمز کردم منظورتون این هست که ازته خالی کنم؟
بعد اگر پوست یا تخمهای هچ نشده وارد تانک بچه ها بشه مشکل ایجاد میکنه؟
نفس های آخر :
اينک خسته تر از پروانه ، سالهاست گرد روياهاي سرخ باغچه خويش پر مي زنم و هنوز غربت تلخ هميشه را مزه مزه مي کنم .
من خسته ام و حاجتي به تائيد هيچ پروانه اي نيست ، کافي است دکمه پيراهن پريروزم را باز کني تا پاره پاره هاي عريان عصر هزار پروانه را به سوگ بنشيني.خسته ام و به انتظار فردایی که شاید هرگز نباشد و نیاید نشسته ام .
غمگین و تنها ...
از غم نفس هایی که به شماره افتاده است و چهرهء مادری که خسته است ... و کودک اش را می بیند که هر چند دیگر کوچک نیست اما ناتوان تر از دیروز های دور در گوشه ای افتاده است و نفس های آخر را می کشد.
و آیا به راستی تو با خود می اندیشی کسی پیدا می شود که مرهم دردهای من باشد؟
که خدا را بداند و درد را بشناسد؟
که رفتنی ست و خواهان ماندن است؟
اهدای عضو اهدای زندگی
-------------------------------------
<< بند ویژه ارسال پست : کپی کلیه مطالب (تخصصی ؛ عمومی ) از کلیه انجمنها فارسی زبان به هر شکل ممنوع بوده و بدون تذکر با کاربر خاطی برخورد
مجوز های ارسال و ویرایش
پاسخ با نقل قول