خاطرات و ماجراها - صفحه 13
به انجمن امروزی خوش آمدید لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
ثبت نام

کاربران فراخوانی شده

صفحه 13 از 19 نخستنخست ... 3678910111213141516171819 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 85 تا 91 , از مجموع 127
  1. بالای صفحه | پست شماره : 85

    مدیر انجمن علوم آزمایشگاهی
    نام
    علی
    شغل
    آزمایشگاه
    محل اقامت
    زاهدان
    جنسیت
    مرد
    شماره عضویت
    11
    تاریخ عضویت
    ۱۳۹۱-۰۷-۲۷
    نوشته ها
    2,113
    میانگین ارسال
    0.50
    سن
    34
    پسند داده
    8,407
    پسند گرفته
    7,447
    امتیاز کاربری
    11253

    پاسخ : خاطرات و ماجراها

    اقا یه حرکتی هم اینجا بزنین بد نیستاااا...حالا از اون خاطراتی که مربوط به سازماناتون میشه تعریف نکنیـــن...والا...

    بیاین بشینین که میخوام ازون خاطرات جنگیم واستون تعریف کنم......

    دانشجو بودیم و یه شب که مراسم بود رفته بودیم مزار شهدای زاهدان با یکی از دوستان نشسته بودیم و دیدیم که یهو بچه های بسیج بدو بدو میرنو میان...به رفیقم گفتم داداش یه خبری شده اینجا....همون موقع مادر زنگ زد دیدم با نگرانی میگه کجایی...گفتم فلان جا....گفت الان گفتن مسجد امیرالمومنین انتحاری زدن و از محسن هم خبری نیست (محسن پسر عممه)....اون موقع با پسر عمم تو یه مغازه عطر فروشی بودیم دیوار به دیوار این مسجد....خلاصه اقا ما رنگ از رخمون پریدو 3 شماره رفتیم طرف مسجد و تو راه به پسر عمم زنگ میزدم که دیدم یه بار برداشت و داد میزد علی من خوبم...خوبم...گوشام نمیشنوه دارم میرم خونه (موقع انفجار صف اخر بوده و فقط موج گرفته بودش )

    خلاصه خیالم از اون راحت شد و ما رفتیم مسجد و دیدیم اوووه اووه چه خبره (وارد جزئیات نمیشم خیلی ناجوره )

    تو همون گیرو دار بودیم که دیدیم درگیریها تو خیابونا شروع شد....تیز پریدیم تو ماشین که بریم خونه ولی اوضاع بدجور بهم پیچیده بود و شده بود مث مناطق جنگی....خلاصه به بدبختی خودمونو رسوندیم به دانشگاه و پناه بردیم به اونجا....بعدشم که نگهبانا نذاشتن بیایم بیرون و تا حدودای 3 صبح موندیم اونجا تا درگیری ها کم شد و از کوچه پس کوچه ها رسیدیم خونه.....خلاصه شب ناجوری بود....چند روز بعد یه سری اتفاقات دیگه افتاد که ان شالله کم کم تعریف میکنم.....
    8 کاربر پسندیده اند: amir121,花 羅 漢,Hamzeh,hesam,Nili,Rezaei,somijooon,مارجين




    کپی کلیه مطالب (تخصصی ؛ عمومی ) از کلیه انجمنها فارسی زبان به هر شکل ممنوع بوده و بدون تذکر با کاربر خاطی برخورد خواهد شد.

    ***دوستان از گزینه ارتقا پست در گوگل فقط برای پست های مفید و مقالات استفاده کنید...برای تشکر کردن دکمه تشکر کافیــــست***


  2. بالای صفحه | پست شماره : 86

    مدیـر کـل و صاحب امتیاز سایت
    نام
    حامد رضایی نژاد
    محل اقامت
    کرمان
    جنسیت
    مرد
    شماره عضویت
    1
    تاریخ عضویت
    ۱۳۹۱-۰۷-۰۵
    نوشته ها
    3,948
    میانگین ارسال
    0.93
    پسند داده
    8,103
    پسند گرفته
    19,468
    امتیاز کاربری
    28886

    پاسخ : خاطرات و ماجراها

    پس جنگ هم رفته بودی و رو نمیکردی

    خیلی اینجور اتفاقات بد و ناگوار هست امیدوارم برای هیچکس پیش نیاد
    3 کاربر پسندیده اند: amir121,Nili,علی بختیاری

    به عمل کار برآید ، نه سخن

    کپی رایت تمامی مطالب و قالب در اختــیـار سایت امــروزی است.
    استفاده از مطالب این سایت با درج لینک مطلب و نام نویسنده یا متـرجم ، بلامانع است.
    کــپـــــی غــیـــر مجـــــــاز = اخــــــــــراج دائمی
    سئوال تخصصی در پیام خصوصی = جواب نگرفتن و برخورد طبق قوانین
    << بند ویژه ارسال پست : کپی کلیه مطالب (تخصصی ؛ عمومی ) از کلیه انجمنها فارسی زبان به هر شکل ممنوع بوده و بدون تذکر با کاربر خاطی برخورد خواهد شد. >>



  3. بالای صفحه | پست شماره : 87

    کاربر تاثیرگذار
    محل اقامت
    قزوین
    جنسیت
    مرد
    شماره عضویت
    902
    تاریخ عضویت
    ۱۳۹۲-۰۷-۰۴
    نوشته ها
    81
    میانگین ارسال
    0.02
    پسند داده
    945
    پسند گرفته
    295
    امتیاز کاربری
    515

    پاسخ : خاطرات و ماجراها

    یعنی بعد از انفجار تازه اومدن تو خیابون درگیر شدن؟!!
    تو این مملکت چه خبره!!
    3 کاربر پسندیده اند: amir121,Nili,علی بختیاری
    درانجمن های تخصصی امروزی ادعا نداریم که اولین ، بهترین و یا پر بازدیدترینیم اما مطمئن باشید که خاص هستیم و متفاوت

  4. بالای صفحه | پست شماره : 88

    مدیر انجمن علوم آزمایشگاهی
    نام
    علی
    شغل
    آزمایشگاه
    محل اقامت
    زاهدان
    جنسیت
    مرد
    شماره عضویت
    11
    تاریخ عضویت
    ۱۳۹۱-۰۷-۲۷
    نوشته ها
    2,113
    میانگین ارسال
    0.50
    سن
    34
    پسند داده
    8,407
    پسند گرفته
    7,447
    امتیاز کاربری
    11253

    پاسخ : خاطرات و ماجراها

    نه حسام جان....والا یه سری جریانات هستش اینجا که نمیشه اینجا توضیح داد.....درگیری بین اقلیت ها بالا گرفته بود که چند روز بعدشم به اوج خودش رسید.....سر ندونم کاری چنتا بچه تند رو اون قضایای بعدش درست شد....
    2 کاربر پسندیده اند: amir121,hesam




    کپی کلیه مطالب (تخصصی ؛ عمومی ) از کلیه انجمنها فارسی زبان به هر شکل ممنوع بوده و بدون تذکر با کاربر خاطی برخورد خواهد شد.

    ***دوستان از گزینه ارتقا پست در گوگل فقط برای پست های مفید و مقالات استفاده کنید...برای تشکر کردن دکمه تشکر کافیــــست***


  5. بالای صفحه | پست شماره : 89

    سرپرست کل
    متخصص ماکیان
    مدیر نمونه زمستان 92
    نام
    Ali
    محل اقامت
    Esfahan
    جنسیت
    مرد
    شماره عضویت
    33
    تاریخ عضویت
    ۱۳۹۱-۰۸-۱۴
    نوشته ها
    2,007
    میانگین ارسال
    0.48
    پسند داده
    6,652
    پسند گرفته
    7,296
    امتیاز کاربری
    11800

    پاسخ : خاطرات و ماجراها

    یه ماجرایی رو امشب دیدم، خیلی برام ناراحت کننده بود...
    یه بنده خدایی اومده بود برای خرید2تا موتور برای خودشو پسرش...
    طبق معمول من خونه تشریف داشتم ووقتی که گفن تو این سرمای زمستون یه همچین مشتریی رسیده مغازه مثل فشنگ خودمو رسوندم مغازه.این بنده خدا خودش کر ولال بود وقدرت تکلم نداشت،پسرش هم همراهش اورده بود برای خرید و وقتی من رسیدم که انتخابشون رو کرده بودن وفقط نوشتن قولنامه اماده کردن موتور مونده بود...
    خلاصه وقتی که موتورا رو بچه ها بستن پسره رو راهی پمپ بنزین کردن تا بره وبنزین بیاره...تو این فرصت شاگرد چموش من ویکی از همسایه ها شروع کردن به مسخره کردن این بنده خدا و هزلیاتی رو از پشت سر میگفتن که نتونه لب خونه کنه...
    چند باری تذکر دادم که بچه ها اذیت نکنید ولی گوششون بدهکار نبود،خلاصه توی این شوخی ها وبی جنبگی هاشون بین خودشون درگیری پیش اومد ویکیشون سر دیگری فریادی ناگهانی کشید...اقا دیدیم این بابا همچین از جا پرید که نزدیک بود سرش بخوره به سقف!!!
    چشمتون روز بد نبینه،کاشف به عمل اومد که این بابا گوشاش سالمه ولی به خاطر یه مشکلاتی در دوران بچگیش قدرت تکلمش رو از دست داده...
    اره دیگه،جامعه فرهیخته ما جوری با این افراد برخورد کرده که این بنده خدا هم ترجیه میده از قدرت شنواییش صرف نظر کنه تا این هزلیاتی رو که بعضی از دوستان به اصطلاح نمکدون بهشون میگند ،کمتر اذیتشون کنه...
    خدا رو شکر من که همیشه یه پایه این مسخره بازی ها هستم امشب رو به خاطر اینکه این بابا خط چشمش به حرکات من بود ،خیلی شیک ومجلسی نشسته بودم و حرف ناشایستی از دهنم نپریده بود...ولی واقعأ ناراحت شدم برای اون بنده خدا که چقدر بعضی از افراد جامعه با این قشر عزیز بد رفتار میکنن...
    خلاصه بعد از راهی کردن اون مشتری عزیز این صحنه جرم بود:
    من:
    شاگردم: [-o<
    اقای همسایه:
    مجددأ من:
    من وشاگردم:
    و همچنان اقای همسایه...:14:
    ​تير آرش در کمانم...نام ايران بر زبانم...
    قله ها در زير پايم...کهکشانها آشيانم...
    سرکشم چون کوه آتش ،آتشم... آتشفشانم...
    چون سياوش پاک پاکم...همچو رستم پهلوانم...
    کاوه ام آزاده مردم...تار و پود کاويانم...
    من زماد و از هخايم...از ارشک ساسانيانم...
    مازيارم...بابکم...من رهبر آزادگانم...
    جشن يلدا جشن نوروز...هم سده هم مهرگانم...
    نور خورشيد نور چشمم...آسمانها زير پايم...
    زاده پاک اهورا...از نژاد آريايم...
    *****
    کپی رایت تمامی مطالب و قالب در اختــیـار سایت امــروزی است.
    استفاده از مطالب این سایت با درج لینک مطلب و نام نویسنده یا متـرجم ، بلامانع است.
    همچنین کپی کلیه مطالب (تخصصی ؛ عمومی ) از کلیه انجمنها فارسی زبان به هر شکل ممنوع بوده و بدون تذکر با کاربر خاطی برخورد خواهد شد.




  6. بالای صفحه | پست شماره : 90

    مدیر انجمن علوم آزمایشگاهی
    نام
    علی
    شغل
    آزمایشگاه
    محل اقامت
    زاهدان
    جنسیت
    مرد
    شماره عضویت
    11
    تاریخ عضویت
    ۱۳۹۱-۰۷-۲۷
    نوشته ها
    2,113
    میانگین ارسال
    0.50
    سن
    34
    پسند داده
    8,407
    پسند گرفته
    7,447
    امتیاز کاربری
    11253

    پاسخ : خاطرات و ماجراها

    سلام به همه

    خوب در دنباله خاطره قبلی....

    تقریبا دو روز بعد از اون قضیه یک روز جمعه بود که یه استاد از شهرستان واسمون میومد و کلاس میذاشت مام رفته بودیم سر کلاس و نطدیکای ظهر بود که کلاس تموم شد و اومدیم بیرون از دانشگاه و دیدیم شهر شده عین شهر ارواح....اصلا هیچی تو خیابونا نبود....داشت شاخای ما در میومد....چه خبره تو شهر؟؟؟!!!

    خلاصه هرکی رفت به یه طرفی و من و دوستمم میخواستیم ماشین بگیریم بریم خونه.....رفتیم کنار خیابون و همینجوری منتظر ماشین موندیم.....هر چند دیقه ای یه ماشین رد میشد تو خیابون دانشگاه زاهدان مه همیشه شلوغو ترافیکه....!!! مام هی با این رفیقمون میگفتیم دادا چه خبره چرا اینجوریه شهر.....خلاصه حدود 45 دیقه ای کنار خیابون موندیم و خبری از ماشینی نشد که مارو ببره و ما هم ریلکس نشستیم رو یه جدول گوشه خیابون و صحبت میکردیم که دیدم یه ماشین تا از کنارمون رد شد زد رو ترمز و دنده عقب اومد....دیدم یکی از بچه هاس....بهش میگم جعفر خاله خیلی بچه باحالیه....پرید پایین میگه داش علی اینجا چیکار میکنی دیوانه تو شهر بکش بکشه اونطرف شهر وحشتناک بود من به بدبختی در رفتم.....اقا چشای ما گرد شد....چی میگی جعفر خاله؟؟؟!!!خلاصه هیچی سوار شدیم و از فرعی گلوله مارو رسوند خونه و بعد که امار گرفتیم دیدیم قسمت شمالی شهر که دو قومیت باهم درگیر شدن (سر قضیه همون مسجد ) و خلاصه فارس ها بلــوچ هارو میکشن بلــوچ ها هم فارس هارو.....

    اون پسر عمه بیچارمم که کنار مسجد بود از روی پشت بوم مغازه خودشو رسونده بود به اداره باباش که خیابون پشتی بوده و پریده تو اداره....

    در اون ماجرا سرها بریده شد....جوون هایی تیکه تیکه شدن....فیلم های قضیه رو که دیدم تازه فهمیدم چه خبر بوده.....بچه 12-13 ساله با کلاش رگبار بسته بود روی بانک....

    در اون قضایا حدود 5 کارمند بانک زنده زنده توی اتیش سوختن از جمله یک خانوم......کی فهمید این چیزارو؟؟؟ کی خبر دار شد؟؟؟




    کپی کلیه مطالب (تخصصی ؛ عمومی ) از کلیه انجمنها فارسی زبان به هر شکل ممنوع بوده و بدون تذکر با کاربر خاطی برخورد خواهد شد.

    ***دوستان از گزینه ارتقا پست در گوگل فقط برای پست های مفید و مقالات استفاده کنید...برای تشکر کردن دکمه تشکر کافیــــست***


  7. بالای صفحه | پست شماره : 91

    کاربر انجمن بانوان
    نام
    ----------------
    شغل
    --------------
    محل اقامت
    ----------
    جنسیت
    زن
    شماره عضویت
    1159
    تاریخ عضویت
    ۱۳۹۲-۰۹-۰۸
    نوشته ها
    72
    میانگین ارسال
    0.02
    پسند داده
    258
    پسند گرفته
    470
    امتیاز کاربری
    789

    پاسخ : خاطرات و ماجراها

    وای خدا چه قدر وضعیت اونجا وحشتناک شما چه طوری اونجا دوام اوردید
    4 کاربر پسندیده اند: aligator,amir121,Hamzeh,علی بختیاری
    درانجمن های تخصصی امروزی ادعا نداریم که اولین ، بهترین و یا پر بازدیدترینیم اما مطمئن باشید که خاص هستیم و متفاوت

 

 

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •