نوشته اصلی توسط
nazgol
سلام
میگن پسر 2 سال میره سربازی به اندازه ی 30 سال ماجرا تعریف میکنه خی چه کنیم . یه خاطره از سربازی بگم
من تهران کنار پادگان جی تو تربیت بدنی خدمت کردم . حالی به حولی . اول یه توضیحی بدم که چی شد ما رو راه دادن جای به این با حالی منو اینقد خوشبختی محاله .
من چون 3 سال نمایندگی ماشین سازی اراک کار کردم یه نامه گرفتم دادم که منو جذب کن چون واسه تعمیر نگهداری نیرو میخواستن . اونجا استخر ، سالن و زمین چمن و .... داشت .
آخر شب که میشد استخر که تعطیل میشد باید آب تمیز میشد . ما که تازه رفته بودیم این وظیفه بر گردن شکسته ی ما بود ولی کم کم دیگه افتاد گردن بقیه . یه سرباز تازه اومده بود برا خود شیرینی گفت میخوام کمک کنم . بچه های قسمت ما هم همه رفته بودن مرخصی منم گفتم خب بیا . واسه تنظیم کلر استخر یه ماسک داشتیم . منم ماسک رو با یه جارو و خاک انداز برداشتم دادم دستش گفتم ماسک رو بزن و برو زیر آب ( ماسک مال خشکی بود ) گفتم باید کف آب رو جارو کنی ( آخه باید جارو میشد ولی به یه روش دیگه نه اینکه جارو خاک انداز که مواد ته نشین حذف بشه .
خلاصه با ماسک فرستادم ته استخر بدبخت داشت آشغال ته نشین شده رو با جارو و خاک انداز جم میکرد که هی بهم میخورد . بیچاره نفسم که نمیتونست بکشه هی میومد بالا هی میرفت پایین . خلاصه اومد بالا گفت نمیشه . منم گفتم بیا بالا حالت جا اومد تو باشی دیگه خود شیرینی نکنی . بیچاره گریه کرد و رفت .
نگین من بی انصاف بودما بنا به دلایلی +18 حقش بود . حیف که فیلمشو ندارم وگرنه میذاشتم . ازش فیلم گرفته بودم . :^^: