خاطرات و ماجراها - صفحه 6
به انجمن امروزی خوش آمدید لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
ثبت نام

کاربران فراخوانی شده

صفحه 6 از 19 نخستنخست 1234567891011121316 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 36 تا 42 , از مجموع 127
  1. بالای صفحه | پست شماره : 36

    کاربر تاثیرگذار
    نام
    الیاس خداپرست
    شغل
    دانشجوی پرستاری
    محل اقامت
    مشهد
    جنسیت
    مرد
    شماره عضویت
    125
    تاریخ عضویت
    ۱۳۹۱-۱۰-۱۶
    نوشته ها
    384
    میانگین ارسال
    0.09
    سن
    26
    پسند داده
    1,297
    پسند گرفته
    1,252
    امتیاز کاربری
    2013

    پاسخ : خاطرات و ماجراها

    سلام دوستان
    کلاس پنجم بودم واز مدرسه میومد خونه وقتی به خونه رسیدم دیدم کسی هم رفته بودن سر کار و هنوز برنگشته بودن همین که درو بستم یکی از دوستان صدا زد من هم که کلا عاشق بالا رفتن از در دیوار بودم رفتم بالای پشت بوم دستشویی که کنار در ورودی خونه بود و از اون بالا می شد تمام کوچه رو دید.خلاصه رفتم بالا پشتبوم و اون جا یک قفس بزرگ داشتم که مال اردک هام بود چون قدم کوتاه بود رفتم روش و شروع کردم با دوستم صحبت کردن.دوستم تعجب نکرد چون بار اول نبود که میرم بالای پشت بوم هر اجازه نداشتم برم بیرون این راه ارتباطی با دوستام بود . وقتی داشتم با دوستم صحبت می کردم دوتا دیگه از دوستام اومدن گفتن بیا پایین بریم فوتبال منم می خواستم سریع برم پایین پام به تیکه های کنده شده ی چوب قفس گیر کرد و از بالای پشت بوم به پهلو افتادم روی لبه یک حوضه 1*1 که کنار دستشویی بود جوی افتادم که کلیم دقیقا خورد به لبه حوض . دقیقا زمانی که خوردم به لبه حوض کمرم یک صدایی گریج بدی داد و چشام سیاهی رفت.خلاصه به هر بدبختی که بود بلند شدم رفتم بیرون جای دوستم که خوردم زمین از بس درد داشت صدام در نمیومد چند دقیقه بعد منو بردن خونه به یکی از دوستام شماره تلفن همراه بابام رو دادم و اون از خونه زنگ زد من بهش گفتم یک جوری بگو که بابام هول نکنه چون صدا خیلی ضایع همین چن کلمه رو با تمام قوای باقی موندم گفتم که اگر به بابام می گفتم واویلا می شد این دوست ما هم تلفن و رداشت زنگ زد به بابام گفت:بیاد این نچتون رو ببرین از بالای پشت بوم افتاده داره میمیره و حالش خیلی بد هست.یعنی اگر سر سوزنی توان داشتم بلند می شد میگرفتم می کشتمش.هیچی بابای بیچاره معلوم نبود با چه سرعتی راه 30 دقیقه ای رو به 10 دقیقه اومد و منو تا شب برد دکتر خوشبختانه هیچ جام آسیب ندیده بود ولی بعد ها متوجه شدم که کلیه خیلی بد آسیب دیده .بعد ها که داشت کلیه ام خوب می شد اون حادثه اتفاق افتاد منظورم اولین خاطره ای بود که گفتم
    ببخشید طولانی شد
    موفق باشید
    هیچ وقت مغرور نشو برگ درختان زمانی می ریزند که فکر می کنند طلایی شدن....
    گلخانه ی من
    عکس های من

  2. بالای صفحه | پست شماره : 37

    مدیر انجمن علوم آزمایشگاهی
    نام
    علی
    شغل
    آزمایشگاه
    محل اقامت
    زاهدان
    جنسیت
    مرد
    شماره عضویت
    11
    تاریخ عضویت
    ۱۳۹۱-۰۷-۲۷
    نوشته ها
    2,113
    میانگین ارسال
    0.50
    سن
    34
    پسند داده
    8,407
    پسند گرفته
    7,447
    امتیاز کاربری
    11253

    پاسخ : خاطرات و ماجراها

    نقل قول نوشته اصلی توسط DarKfish نمایش پست ها
    علی جان، خیلی جالب بود... فقط یک نکته رو اضافه کنم:
    مسئول آزمایشگاه خیلی شبیه خودت هست ظاهرش،
    قول میدم به کسی نگم،
    راس میگیا امیر. شبیه منه.دقت نکرده بودم




    کپی کلیه مطالب (تخصصی ؛ عمومی ) از کلیه انجمنها فارسی زبان به هر شکل ممنوع بوده و بدون تذکر با کاربر خاطی برخورد خواهد شد.

    ***دوستان از گزینه ارتقا پست در گوگل فقط برای پست های مفید و مقالات استفاده کنید...برای تشکر کردن دکمه تشکر کافیــــست***


  3. بالای صفحه | پست شماره : 38

    مدیـر کـل و صاحب امتیاز سایت
    نام
    حامد رضایی نژاد
    محل اقامت
    کرمان
    جنسیت
    مرد
    شماره عضویت
    1
    تاریخ عضویت
    ۱۳۹۱-۰۷-۰۵
    نوشته ها
    3,948
    میانگین ارسال
    0.93
    پسند داده
    8,103
    پسند گرفته
    19,468
    امتیاز کاربری
    28886

    پاسخ : خاطرات و ماجراها

    ماجراهای پدر و دختر
    -----------------------
    دلناز دختر تقریبا 3 ساله من ، پیشرفت چشمگیری در یادگیری کاربرد اعضای بدن ( با استدلال خودش نه با یاد دادن ) داشته قبلا میگفت گوش برای گوشوارست و دندون برای مسواک زدن ( حدود 20 روز پیش)
    این مکالمه امشب من و دلناز:
    - چشم برای چیه ؟
    --- برای دیدن
    - گوش برای چیه؟
    -- برای شنیدن
    و ....
    همه اعضای بدن کاربرد اصلیشون رو درست گفت
    آخرش که دیگه عضوی نمونده بود بپرسم ازش و کمی مکث کردم ، بهم میگه :
    خووووب دیگه چی بلدیییییی !


    حسابی کم آوردم و از ته دل خندیدم

    به عمل کار برآید ، نه سخن

    کپی رایت تمامی مطالب و قالب در اختــیـار سایت امــروزی است.
    استفاده از مطالب این سایت با درج لینک مطلب و نام نویسنده یا متـرجم ، بلامانع است.
    کــپـــــی غــیـــر مجـــــــاز = اخــــــــــراج دائمی
    سئوال تخصصی در پیام خصوصی = جواب نگرفتن و برخورد طبق قوانین
    << بند ویژه ارسال پست : کپی کلیه مطالب (تخصصی ؛ عمومی ) از کلیه انجمنها فارسی زبان به هر شکل ممنوع بوده و بدون تذکر با کاربر خاطی برخورد خواهد شد. >>



  4. بالای صفحه | پست شماره : 39

    سرپرست کل
    متخصص ماکیان
    مدیر نمونه زمستان 92
    نام
    Ali
    محل اقامت
    Esfahan
    جنسیت
    مرد
    شماره عضویت
    33
    تاریخ عضویت
    ۱۳۹۱-۰۸-۱۴
    نوشته ها
    2,007
    میانگین ارسال
    0.48
    پسند داده
    6,652
    پسند گرفته
    7,296
    امتیاز کاربری
    11800

    پاسخ : خاطرات و ماجراها

    خب، بزارید حالا که تا اینجا اومدم از یه راز که هنوز دلیلشو توی زندگیم کشف نکردم براتون صحبت کنم!
    نمیدونم چرا ولی همیشه از وسایل نقلیه ای که رنگ نوک مدادی(خاکستری) دارن خوشم میاد.اما برعکس همیشه با وسایل خاکستری رنگ خودم به مشکل بر خوردم!
    این ماجرا برای اولین بار سال89 برام اتفاق افتاد وهنوز هم که هنوزه باهاش درگیرم!
    یادمه سال 89بود که میخواستم برای اولین بار برای خودم موتور سیکلت صفر بخرم وسوار بشم.به دلایلی موتوری رو انتخاب کردم که توی مغازه نبود وباید برای خرید به محل دفتر نمایندگی در خیابان سروش اصفهان میرفتم.خب همه مراحل خریدوقیمت وانتخاب رنگ و...رو تلفنی انجام دادم وهمونطور که دیگه الان همه فهمیدید برای گرفتن موتور سیکلت خاکستری خودم راهی اصفهان شدم.همه چیز خیلی خوب وسریع پیش رفت وحدود ساعت8شب بود که موتور رو تحویل گرفتم و بعد از کلی دور دور کردن توی خیابونا خواستم از طرف ناژوان راهی نجف اباد بشم که به اصطلاح هم فال باشه وهم تماشا...ولی چشمتون روز بد نبینه...درست در حواشی ناژوان ودر دل تاریکی های مخصوص اونجا موتور پنچر شددیگه ادامه ماجرا رو خودتون تصور کنید(بچه های اصفهان خوب میفهمن که من چی دارم میگم!)....
    این موضوع گذشت وبرج8سال90رسید،وقتی که میخواستم اولین ماشین خودمو که یک پراید خاکستری بود رو بخرم!!!!!!!دقیقأ ماشین همون شب اول پنچر شد...
    بعد از اون یه سمند نوک مدادی هم خریدم بازم تنها2ساعت بعد از خرید پنچر شد...:-/
    این موضوع گذشت تا امشب! امشب برامون بار اومده بود و توی موتورا یه موتور نوک مدادی خیلی منو طالب خودش کرد ووقتی به خودم اودم که باهاش توی خیابون پنچر کردم....
    واقعأ به نظرتون چه رابطه ای بین من،رنگ نوک مدادی وپنچری هست؟؟؟؟؟؟؟
    ​تير آرش در کمانم...نام ايران بر زبانم...
    قله ها در زير پايم...کهکشانها آشيانم...
    سرکشم چون کوه آتش ،آتشم... آتشفشانم...
    چون سياوش پاک پاکم...همچو رستم پهلوانم...
    کاوه ام آزاده مردم...تار و پود کاويانم...
    من زماد و از هخايم...از ارشک ساسانيانم...
    مازيارم...بابکم...من رهبر آزادگانم...
    جشن يلدا جشن نوروز...هم سده هم مهرگانم...
    نور خورشيد نور چشمم...آسمانها زير پايم...
    زاده پاک اهورا...از نژاد آريايم...
    *****
    کپی رایت تمامی مطالب و قالب در اختــیـار سایت امــروزی است.
    استفاده از مطالب این سایت با درج لینک مطلب و نام نویسنده یا متـرجم ، بلامانع است.
    همچنین کپی کلیه مطالب (تخصصی ؛ عمومی ) از کلیه انجمنها فارسی زبان به هر شکل ممنوع بوده و بدون تذکر با کاربر خاطی برخورد خواهد شد.




  5. بالای صفحه | پست شماره : 40

    کاربر متخصص آکواریوم آب شیرین
    نام
    مسیح
    شغل
    محصل
    محل اقامت
    اصفهان
    جنسیت
    مرد
    شماره عضویت
    439
    تاریخ عضویت
    ۱۳۹۲-۰۲-۳۰
    نوشته ها
    542
    میانگین ارسال
    0.14
    پسند داده
    767
    پسند گرفته
    2,253
    امتیاز کاربری
    3642

    پاسخ : خاطرات و ماجراها

    ایولا دادا اون ناژوانو خوب اومدی میدونم چ حسی داشتی منم اونجا بی بنزین شدم تودل شب
    4 کاربر پسندیده اند: aligator,amir121,Hamzeh,somijooon
    درانجمن های تخصصی امروزی ادعا نداریم که اولین ، بهترین و یا پر بازدیدترینیم اما مطمئن باشید که خاص هستیم و متفاوت

  6. بالای صفحه | پست شماره : 41

    مدیر انجمن علوم آزمایشگاهی
    نام
    علی
    شغل
    آزمایشگاه
    محل اقامت
    زاهدان
    جنسیت
    مرد
    شماره عضویت
    11
    تاریخ عضویت
    ۱۳۹۱-۰۷-۲۷
    نوشته ها
    2,113
    میانگین ارسال
    0.50
    سن
    34
    پسند داده
    8,407
    پسند گرفته
    7,447
    امتیاز کاربری
    11253

    پاسخ : خاطرات و ماجراها

    نقل قول نوشته اصلی توسط aligator نمایش پست ها
    خب، بزارید حالا که تا اینجا اومدم از یه راز که هنوز دلیلشو توی زندگیم کشف نکردم براتون صحبت کنم!
    نمیدونم چرا ولی همیشه از وسایل نقلیه ای که رنگ نوک مدادی(خاکستری) دارن خوشم میاد.اما برعکس همیشه با وسایل خاکستری رنگ خودم به مشکل بر خوردم!
    این ماجرا برای اولین بار سال89 برام اتفاق افتاد وهنوز هم که هنوزه باهاش درگیرم!
    یادمه سال 89بود که میخواستم برای اولین بار برای خودم موتور سیکلت صفر بخرم وسوار بشم.به دلایلی موتوری رو انتخاب کردم که توی مغازه نبود وباید برای خرید به محل دفتر نمایندگی در خیابان سروش اصفهان میرفتم.خب همه مراحل خریدوقیمت وانتخاب رنگ و...رو تلفنی انجام دادم وهمونطور که دیگه الان همه فهمیدید برای گرفتن موتور سیکلت خاکستری خودم راهی اصفهان شدم.همه چیز خیلی خوب وسریع پیش رفت وحدود ساعت8شب بود که موتور رو تحویل گرفتم و بعد از کلی دور دور کردن توی خیابونا خواستم از طرف ناژوان راهی نجف اباد بشم که به اصطلاح هم فال باشه وهم تماشا...ولی چشمتون روز بد نبینه...درست در حواشی ناژوان ودر دل تاریکی های مخصوص اونجا موتور پنچر شددیگه ادامه ماجرا رو خودتون تصور کنید(بچه های اصفهان خوب میفهمن که من چی دارم میگم!)....
    این موضوع گذشت وبرج8سال90رسید،وقتی که میخواستم اولین ماشین خودمو که یک پراید خاکستری بود رو بخرم!!!!!!!دقیقأ ماشین همون شب اول پنچر شد...
    بعد از اون یه سمند نوک مدادی هم خریدم بازم تنها2ساعت بعد از خرید پنچر شد...:-/
    این موضوع گذشت تا امشب! امشب برامون بار اومده بود و توی موتورا یه موتور نوک مدادی خیلی منو طالب خودش کرد ووقتی به خودم اودم که باهاش توی خیابون پنچر کردم....
    واقعأ به نظرتون چه رابطه ای بین من،رنگ نوک مدادی وپنچری هست؟؟؟؟؟؟؟


    خیلی باحال بود علی...

    خب میگم بیا و یه مدت بی خیال نوک مدادی شو.ببین بازم پنچر میکنی یا نه...... علی جان اگه خواستی مولد گوپی بگیری نگا کن یه وقت مایل به خاکستریم نباشه توشون داداش.اکواریوم پنچر بشه بدبختی داره.....
    5 کاربر پسندیده اند: aligator,amir121,DarKfish,Hamzeh,somijooon




    کپی کلیه مطالب (تخصصی ؛ عمومی ) از کلیه انجمنها فارسی زبان به هر شکل ممنوع بوده و بدون تذکر با کاربر خاطی برخورد خواهد شد.

    ***دوستان از گزینه ارتقا پست در گوگل فقط برای پست های مفید و مقالات استفاده کنید...برای تشکر کردن دکمه تشکر کافیــــست***


  7. بالای صفحه | پست شماره : 42

    سرپرست کل
    متخصص ماکیان
    مدیر نمونه زمستان 92
    نام
    Ali
    محل اقامت
    Esfahan
    جنسیت
    مرد
    شماره عضویت
    33
    تاریخ عضویت
    ۱۳۹۱-۰۸-۱۴
    نوشته ها
    2,007
    میانگین ارسال
    0.48
    پسند داده
    6,652
    پسند گرفته
    7,296
    امتیاز کاربری
    11800

    پاسخ : خاطرات و ماجراها

    نه علی جون این مشکل فقط با ماشین وموتوره.....(انشالا)
    خب اینی که میگم سالی یه ماشین یا موتور بوده دیگه!ازین بیخیالتر؟؟
    خب گوپی ماده مگه غیر خاکستری هم پیدا میشه؟؟؟؟؟؟؟
    پسندیده : Hamzeh
    ​تير آرش در کمانم...نام ايران بر زبانم...
    قله ها در زير پايم...کهکشانها آشيانم...
    سرکشم چون کوه آتش ،آتشم... آتشفشانم...
    چون سياوش پاک پاکم...همچو رستم پهلوانم...
    کاوه ام آزاده مردم...تار و پود کاويانم...
    من زماد و از هخايم...از ارشک ساسانيانم...
    مازيارم...بابکم...من رهبر آزادگانم...
    جشن يلدا جشن نوروز...هم سده هم مهرگانم...
    نور خورشيد نور چشمم...آسمانها زير پايم...
    زاده پاک اهورا...از نژاد آريايم...
    *****
    کپی رایت تمامی مطالب و قالب در اختــیـار سایت امــروزی است.
    استفاده از مطالب این سایت با درج لینک مطلب و نام نویسنده یا متـرجم ، بلامانع است.
    همچنین کپی کلیه مطالب (تخصصی ؛ عمومی ) از کلیه انجمنها فارسی زبان به هر شکل ممنوع بوده و بدون تذکر با کاربر خاطی برخورد خواهد شد.




 

 

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •