ذره بین هشتم با حضور somijooon

[somijooon]

خب خب خب...
اینا هم برای کیبرد گرمی! دست گرمی ها رو هم فردا میزارم،بعد از اون پس فردا به بعد رو سعی در سوزاندن خواهیم داشت... البته اگه عمری باقی باشه و مشکلات اجازه بده... عی بابا مث اینکه اوضاع خیلی خطریه
1-امروز از کدوم مسیر راهپیمایی کردی؟ عاشق سوالهای مناسبتی هستم دیگه ..مسیر راهپیمایی امروز: رخت خواب-آشپزخانه_کارگاه :4:
2-چه شعاری دادی؟شعار زیاد بود ولی مهمترینش : ما اعتراض داریم بخاری نیاز داریم
3-شغل فعلی؟ وبگردی
4-چرا مهندس کشاورزی این مملکت از سر بیکاری رو به تکثیر اورده؟نامربوط به رشته م نیست که..مشکل کمبود سرمایه ست..وگرنه بیکار نبودم که عه
5- گزارش کار کامل از سالن+روند پیشرفت؟ به دلیل رطوبت زیاد منزل در حال رد کردن ماهیها هستم و ایشالا تا 2-3 هفته ی دیگه که برم مسافرت و برگردم یه فکری برای انتقال کارگاه به خارج از منزل کنم و احیانا تغییراتی هم اعمال بشه در نوع ماهی و این جور چیزا بهله فکر کنم یه 2-3 ماهی طول بکشه این چیزا
6-چرا عکس جدید از سالنت نمیزاری؟ به سوال بالا رجوع شود
7-بالاخره سر اون اسکارهای بیچاره که رو دستت مونده بود چه بلایی اوردی؟ والا فهمیدم تک فروشی هم سود خوبی داره :4: ولی اصلا انگار ازشون کم نمیشه..هنوز دارم یه عالمه . تا هفته ی آینده مهمونم هستن (:
8-تو این مدت چند بار به سرت زده که بیخیال کار ماهی بشی ودلیل اینکه منصرف نشدی چی بوده؟یک بار اینجوری شد...چون مریض شدم.یک ماه خوابیدم..اصن وضعیت داغون بود .پزشکان قطع امید کردند خخخخخ ولی خب دیگه عمرم به دنیا بود و زنده ماندیم .. دلایل زیادی هست که منصرف نشم. اول اینکه خیلی چیزا رو یاد گرفتم و تجربه شده برام.حیفه دیگه .چون این دوره فقط واسه کسب تجربه بود. دوم اینکه نمیخوام راحت شکست رو قبول کنم خخخ
9-چقدر به سالن و سالن داری علاقه پیدا کردی؟خیلی واسم جالبه.. مخصوصا وقتی تخم ها هچ میشن یا اوایل که ماهیا جفت میخوردن و تخمگذاریشون و اینجور چیزا.. سر هر کدوم از اینا دور تا دور خونه میدویدم و جیغ و داد.. البته کسی نبود ببینه واسه خودم خوش بودم... ولی مرگ و میر و تلفات اونقدرا ناراحتم نمیکنه .چون دلیلشو میدونم..وگرنه قابل تحمل نیست
رابطه مغازه دارها وبازار با یک پرورش دهنده بانو چطور بوده؟ آخ آخ آخ یادم نیارین که چه پوزخندایی رو تحمل میکردم و چه تمسخرها.. چقد ماهی قیمت پایین دادم بهشون..ولی یه سیاستی که به خرج دادم این بود که ماهی بردم.خوششون که اومد دیگه نبردم.. خودشون زنگ زدن و قیمت بالاتری پیشنهاد دادن و خلاصه هر دو راضی شدیم
10-چند وقت یکبار شکل این شکلکه میشی؟اخرین باری که این حالت بهت دست داد کی بود؟
هر وقت پیش بیاد ولی آخرین بار همین 22 بهمن خودمون بود... دیروز.. اصلا خوب نبود.. یکی از بهترین دوستامو گریه آوردم دیگه...

فعلأ اینا باشه تا فردا...

مرسی که وقت گذاشتین..ببخشید اگه زیاد حرف زدماااااا باشه؟